هستی من امیر حسین

امیر حسین جونم

سلام امير حسين جان سلام عزيز دل مامان.نميدوني چقدر دوستت دارم و چقد دلم ميخواد به بهترين وجه ممکن بزرگت کنم.دوست دارم بهترين  امکانات و براي تو و داداش مهربونت فراهم کنم.درسته تموم مامانا و بابا ها همين ارزو رو دارند و فقط من نيستم.خيلي ناناز و ملوسي.يادمه اونموقع که مامان کوچيک بود کارتوني ميداد که دو تا عزوسک بودن  که دو تا دندون خشگل  جلوي دهنشون داشتن اونموقع ها من اون عروسکا رو دوست داشتم و حالا تو شبيه اونايي البته يه جورايي.تو از لحاظ ظاهري به من و. بابا جون رفتي بر عکس داداش که شبيه بابا اميره.شنبه خاله مهديس و جواد جون اومدن پيشمون.تو هم با ديدن  يکي مثل خودت اخه همسن و سالته ..خيلي خوشحال شدي.امروز رفتيم بيرون ت...
25 مرداد 1390

روزانه های تو

سلام مامانی.عزیز دل مامان .الان که دارم شروع به نوشتن میکنم شما داری جیغ میکش چون با داداشت بازی میکنی و با جیغ کشیدن منظورت و میرسونی .منم که تمام این مدت خوصله نداشتم بیام سر بزنم و خاطراتت و بنویسم. از طرف دیگه هنوز ادی اسل  وصل نکردم.کلیم به دوستامون بهکاریم.هنوز بهشون سر نزدیم تا تشکر کنیم از لطفشون که بهمون سر میزنن .الانم یاد گرفتی تا میگیم مامان و چند تا دوست داری دستت و باز میکنی میگی زیاد....عسل ..به ماشین میگی هان هان....و حرفای دیگه رو با اشاره میگی...... بردیمت برای چکا÷ ماهانه و ٤ مدل شربت گرفتیم اهن و کلسیم که دو تاش خارجی اما نمیخوری هر کاری میکنم میخوری بهد  انگستت و میکنی تو دهنت تا عق بزنی بیاری ...
18 مرداد 1390
1